نقاب پوش
المتبرقع
شعر : ادیب کمال الدین
ترجمه : حمزه کوتی
با جسدی بی سَر
پدران ِ من
زمین را بر شانه های ام نهادند
و گفتند : مبارک بادا !
آری ـــ
آن نقاب پوش ِ به نبوّت گفت :
[ زمین ] کهیعص است نشانه ی راهت .
و نقاب پوش ِ به شقشقه گفت :
این است خاک
از آن آفریده شدی و بدان بازخواهی گشت .
و نقاب پوش ِ به خون شهادت گفت :
سَر تو هماننده ی سَر من است
با این فرق که سَر من بر نیزه ها شد
آن را کافران فاجر بالا بردند
و تو سَر خود را میان دست هایت
حمل می کنی
آن را بریده حمل می کنی
بر دست هایت
در سرتاسر عمر
و زمین ، تمامی زمین
بر شانه های تو برجاست
اکنون نگاه کن چه می بینی ؟