کوششی در گلوله
شعر : ادیب کمال الدین
ترجمه : حمزه کوتی
مرا دلی بود
که چون بزرگ شدم
بدل به گنجشک شد
آنگاه به گلی سرخ
به واژه
به اشک و به قرص نان .
بزرگ شدم ، آری
و دل من به گلوله ی پولاد وَشی گردید
سرد و نرم .
و چون خواستم بر این دگردیسی شورش کنم
هواپیماها از دور
دل مرا دید زندند
و موشک به من شلیک کردند
اعماق مرا درنوردید
و تکه های پران شدم
به گونه ای که گنجشک را دیدم
که با یک بال فرو می اوفتاد
و گل سرخ را استشمام کردم
سرخ ِ سرخ بود .
و با واژه
اشک و قرص نان ام را نوشتم
و گلوله را لمس کردم
که سرد و نرم بود همانند مرگ .