گفتمان نون

 

 

 شعر: اديب كمال الدين

ترجمه: حمزه کوتی

 

 

 

 

از من چه می خواهی

ای الف؟

بگذار تا در حیرت خویش رفتامدکنم

و در آسمانم سرگردان شوم

و در بزرگی ام درهم شکنم.

 

**

 

من ازتودرحیرت ام :

که آیا تو شاعری یا دیوانه؟

اگر دیوانه بودی

پس شعر برای چه؟

و اگر شاعر بودی

پس برای چه بر جنون تکیه زدی

و خود را از یاد بردی؟

 

**

 

منم نون رازوار

ای الف آشکار

من تو را هرشب

به طلسم و شعرهای گدازه گون

تبدیل می کنم

وهر صبحگاه ات

تبدیل می کنم به خاکستر.

 

**

 

من افسانه ی نهان شده در توام

و خون تو

که در میان زاری آینه ها

برصحنه ی نمایش پاشیده شد.

 

**

 

من اشک توام

که می رساندت

به اسراء حروف

و معراج نقطه ها.

 

 

صفحه عمومى