کوه
شعر: اديب كمال الدين
ترجمه: حمزه کوتی
در نزدیکی خانه های قدیمی
بی تکان وآرام بودبی گلی یا درختی.
در نزدیکی خانه های قدیمی
ایستاده است به انتظار شب های نیامده
که آکنده به ماه و وعده یا هرچیز دیگرند.
درنزدیکی خانه ها بود
ناگهان خانه ها ش
محاصره کردندبا گام هایی از سکون
ناگهان...دربرش گرفت باران
دربین شاخه های خموش
-چه دردآلوده پژواکی-
اوبه توده ای ازسنگ بدل شد.