ايقاع معنا

 

 

شعر: اديب كمال الدين

ترجمة: حمزة كوتي

 

 

 

بیهوده ایقاعی می آفرینم..

که سیب تو در آن

مراهمچون دوست

مبارک باد گفت

گلابی تو نگرانم کرد

وانارت با آتشم سوزاند

هنگامی که تو رادیدم

اتاق عشق ات سبزبود

ونور از پنجره ی دور

سبز همچون خورشید می آمد

وشادی هایم

همچون مرغانی ازآب ،سبز می گشتند

ودو تن بر ما گستردند

وبه نامعنایمان بردند

در ایقاع حاءپوشاندند

ومارا ترک گفتند

تا سربریده واسیرشویم

کشته شویم از فرط لذت

ومن همچون درویشی کور

از معنای معنا پرسیدم

وهمچون کودک

از معنای آب.

 

 

صفحه عمومى