نام های معنا

 

 

 شعر: اديب كمال الدين

ترجمة: حمزة كوتي

 

 

 

همه کف می زنند وشاعر هوسناک است

به حروفی از سپیده دم وبخور ،از بوسه ها

وزبان هایی گوناگون.شاعر هوسناک است

به انگشت هاش که بادشان بخش می کند.و

از آن ها نخی پدید می آرد.واستخوان هام

پریشان می شوند از نخ مرغ وبادشان

پراکنده می کند دورتر از دریچه های وقت.

آن را سخت نزدیک می بینم .واو مرادر

دوردستان می بیند.از دهشت فریاد می زنم:

ای کف دستم ،ای رعب استخوان هایم.

صدای من پراکنده می شود.ذوب ذوب می شود

چون مار.واستخوان هایم پریشان می شوند

از نخ مرغ وبادشان پراکنده می کنددورتر

از دریچه های وقت.همه بیهوده کف می زنند.

ومن نام های خونم را جارنمی زنم .من نام های

معنا را جار نمی زنم.

 

 

صفحه عمومى